جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

صحبت مردن آب

صحبت مردن آب
قطره بارانم!
قطره آبي پاك، دور مي شوم از عالم خاك،
از دشت، و صد افسوس از رود.
و خود آواره دهر، به كجا خواهم رفت؟
تن خود را به كدامين آب پالوده كنم؟
بحر زيباي عمان يا زلال دل درياي شمال ، اي دريغ ...
بوي آلوده شدن مي آيد!
رودهاي پر آب و شاداب، همه در چنگ و كمند هرز آب.
نه كه در بستر پاكند جاري. بلكه در بستر بيماري!!
به كجا خواهم رفت؟ قطره آبي پاك.
به زلال دل آن كودك بي تاب كوير. و دل مادر پير.
كه به يك قطره آب. مي شود چشم براه!
صحبتي نيست ز گل كردن آب يا كه پژمردن آب.
حادثه تلخ تر است!!
صحبت مردن آب!
صحبت از مردن آب است و سراب.
رودها بيمارند يا كه در بستر بيماري خفتند..!
ارس و اترك و كارون بزرگ.
مند و جراحي و اروند سترگ.
دور از پاكي و آلوده چه زود. از فراز آمده اند. جمله فرود.
به كجا خواهم رفت؟
جاي من نيست در اين عالم خاك. چاره اي بايد كرد.
به ميان صدفي خواهم شد.
در دل پاك صدف خواهم خفت.
و به خود خواهم گفت: صبح بيداري من. خلقت مرواريد است.

شاعر دکتر احمد رضا عیسایی

هیچ نظری موجود نیست: